بیایید با این آهنگ بدرقه کردن را بپذیریم .

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

بیایید با این آهنگ بدرقه کردن را بپذیریم .

+ برای ِ من هم همچین روزی میاد ..

 

 نیامده بودی که بروی ؛ قلب ِ من که ریخت ،

قشنگ ترین عکس از چشمانت را منعکس کرد توی چشمانم

و آن عکس گویای نرفتن بود 

به هر حال آن تصویر ، ماندنی بودنت را توی دستم گذاشته بود ُ

مشتش کرده بود ُ گفته بود که سفت نگه َت دارم .

 دستم را مشت کرده ام ؛ به دختری که رو به رویم نشسته نگاه میکنم

به رژ کم حال روی لبهایش ، موهایش را جمع کرده بالای سرش

و زیر لب آهنگ غمگینی زمزمه میکند بی توجه من 

انگار همین چند لحظه پیش کاسه ی لعاب دار آبی رنگی را

پشت سر مسافر نماندنی اش شکسته باشد و دلش را هم .

سالها بعد با تکرار ِ آن روز ها دوباره قلب ِ دخترک به یاد ِ او می ریزد ،

چشمانی برق میزند ، کاسه ی لعاب دار آبی رنگی میشکند 

دختری ابروهایش را توی هم گره کرده و آهنگ ِ غمگینی مینوازد 

رژ روی لبش دون اناری ست و موهایش ریخته توی صورتش ؛

شاید برای واضح ندیدن تصویرهای ذهنش ، شاید برای مشت نکردن دستهایش

به هر حال دخترک مینوازد و همه ی دنیا آماده میشوند به بدرقه آدم های نرفتنی بروند

پرنده ها هم .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |